منتخب اشعار محمدعلی بهمنی و غزلیات عاشقانه و اشعار نو وی را در یک مجموعه برای شما در این مطلب گردآوری کردهایم. محمدعلی بهمنی یکی از بهترین شاعران معاصر ایرانی است که سبک وی نیمایی است.
جم لایف | سرویس فرهنگ و هنر – محمدعلی بهمنی شاعر و غزلسرای ایرانی در ۲۷ فروردینماه ۱۳۲۱ دیده به جهان گشود و بسیاری معتقدند که غزلهای وی بر پایه و سبک و سیاق نیما یوشیج است و حتی خود نیز میگوید: جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است در آینه تلفی این چهره تماشایی است. نخستین شعر بهمنی در سال ۱۳۳۰، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت، به چاپ رسید. وی حتی برای خوانندگانی همچون حبیب محبیان، شادمهر، ناصر عبداللهی و رامش اشعاری را سروده است که از معروفترینهای آن میتوان به شعر خرچنگهای مردابی اشاره کرد.
در ادامه برای شما عزیزان منتخب اشعار محمدعلی بهمنی را قرار دادهایم.
منتخب اشعار محمدعلی بهمنی
شعر خرچنگهای مردابی
در این زمانهی بی هایوهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیلوقال پرست
چگونه شرح دهم لحظهلحظهی خود را
برای اینهمه ناباور خیالپرست
به شبنشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند
بهپای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیدهام به کمالی که جز انا الحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خاریست
به تنگچشمی نامردم زوال پرست
*** اشعار محمدعلی بهمنی ***
شعر عاشقانه تنهاییام را با تو قسمت میکنم
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بیشک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینهام را بر دهان تکتک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نهفقط یکلحظه خوب من بی اندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
*** گزیده اشعار محمدعلی بهمنی ***
دلم برای خودم تنگ میشود
اگرچه نزد شما تشنهی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود آری
همیشه بیخبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلامهایم را
هر آنچه شیفتهتر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگیها را؟
اشارهای کنم انگار کوهکن بودم
*** شعر نو و اشعار محمدعلی بهمنی ***
شعر عاشقانه از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب
از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
پشت ستون سایهها روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب
میدانم آری نیستی اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟
هر شب تو را بی جستجو مییافتم اما
نگذاشت بیخوابی به دست آرم تو را امشب
ها … سایهای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف!
ایکاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را یکنفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟
*** گلچین اشعار محمدعلی بهمنی ***
غزل عاشقانه من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف، زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزلهاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که به هر شیوه تو را میجویم
تازه مییابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرامتر از پلک تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
اینکه پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست.
*** اشعار محمدعلی بهمنی ***
شعر نو ساده بگم دهاتیام
ساده بگم دهاتیام
اهل همین نزدیکیا
همسایهی روشنی و هم خونهی تاریکیا
ساده بگم ساده بگم
بوی علف میده تنم
هنوز همون دهاتیام
با همه شهری شدنم
باغ غریب ده من
گلهای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من
نعلای قیمتی نداشت
اما همون چار تا دیوار
با بوی خوب کاگلش
اما همون چن تا خونه
با مردم ساده دلش
برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهریام از اون هوا دل بریدم
دنیاییه که دیدندش
اگرچه مثل قدیما
راه درازی نداره
اما می دونم که دیگه
دنیای خوب سادگی
به من نیازی نداره
*** اشعار محمدعلی بهمنی ***
شعر نتوان گفت که این قافله وامیماند
نتوان گفت که این قافله وامیماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
این رَهی نیست که از خاطرهاش یاد کنی
این سفر همره تاریخ بهجا میماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغدل سیر زِ هر دام رها میماند
میرسیم آخر و افسانهی واماندنِ ما
همچو داغی به دلِ حادثهها میماند
بیصداتر زِ سکوتیم، ولی گاهِ خروش
نعرهی ماست که در گوشِ شما میماند
بِروید ای دلتان نیمه که در شیوهی ما
مرد با هر چه سِتم، هر چه بلا میماند
*** عکس نوشته اشعار محمدعلی بهمنی ***
شعر نشد سلام دهم عشق را جواب بگیرم
نشد سلام دهم – عشق را جواب بگیرم
غـــرور یخزده را، رو بــــه آفتاب بگیرم
نشد که لحظهی فرّار مهربان شدنت را
بـــه یادگار، برای همیشه قاب بگیــــرم
نشد تقاص همه عمــر تشنه جانـــــی خود را
به جرعهای ز تو – از خندهی سراب – بگیرم
چرا همیشه تو را، ای همه حقیقتم از تو
من از خیال بخواهــــم و یا ز خواب بگیــرم
چقدر میشود آیا در این کرامت آبی
شبانــه تـــور بیاندازم و حباب بگیــرم
حصــــار دغدغه نگذاشت تا دقیقهای از عمـــر
به قول چشم تو: «حالی هم از شراب بگیرم»
خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من
نشد که عرصهی پروازی از عقاب بگیرم
در ادامه بخوانید: منتخب اشعار احمد شاملو |
در مطلب بالا منتخب اشعار محمدعلی بهمنی برای شما دوستان گردآوریشده بود، امیدواریم که از مطالعهی اشعار زیبا، دلنشین و عاشقانه بالا لذت کافی را برده باشید و برای مشاهده اشعار بیشتر میتوانید به قسمت شعر و ادب بخش فرهنگ و هنر مراجعه کنید.